زخم زمانه.
ز مردم تا گران جانی بدیدم؛
به القائات سبوحی رسیدم.
هر آن زخمی که دیدم از زمانه؛
برای فیض حق بودی بهانه.
ز ادبار و ز اقبال خلایق؛
ندیدم جز محبت های خالق.
هر آن چیزی تو را کز آن گزند است؛
برای اهل دل آن دل پسند است.
بَدان را هست بر ما حق بسیار؛
چو حق مردم پاکیزه کردار.
عارف دلسوخته، حضرت علامه حسن زاده آملی حفظه الله
جفای خلق.
این جفای خلق با تو در جهان؛
گر بدانی گنج زر آمد نهان؛
خلق را با تو چنین بدخو کند؛
تا تو را ناچار رو آن سو کند.
مولوی
دل نوشته:
گاه انسان چنان درفشار مشکلات و تهمتهای بزرگ قرار میگیرد که فقط با آه و گریه میتوان گفت:
یا لیتنی متّ قبل هذا وکنت نسیا منسیّا: ایکاش پیش از این مرده بودم و بطور کلی از ذهن ها فراموش شده بودم
درباره این سایت